دو نقطه، دو
جایی برای دویدن
۱۳۸۹ خرداد ۲۳, یکشنبه
شروع دوباره دویدن روی زمین سفت

تمرینات دویدن چند هفته ای هست که آغاز شده.

پس از یکماه بدن سازی نتیجه های خوبی به دست آمد.

وزنم فقط دو کیلو کم شد و کمتر از چیزی بود که با خودم قرار گذاشته بودم. ولی کاملاً احساس می کنم که بسیاری از بافتهای چربی، جای خود را به ماهیچه ها داده اند. همچنان تمرینات بدنسازی را بعد از دویدن های سبک ادامه می دهم. می دانم که بدنم به یک نقطه عطف نیاز دارد که یکبار پیش از این آن را تجربه کرده ام.

اندکی بیش از یکسال از شروع به دویدنم گذشته بود که احساس کردم بدنم به نقطه ای رسیده که دیگر به حالت ناسلامت قبلی باز نمی گردد یا بهتر است اینطور بگویم که بسیار مشکل است که برگردد. یک نوع احساس بود که در تک تک سلولهای بدن و ذهنم جاری شده بود. مثل اینکه وارد دنیای جدیدی شده باشم.

فکر می کنم برای دویدن در ماراتن، یکبار دیگر به یک چنین نقطه ای نیاز دارم و این بار خیلی درونی تر از بار قبل باید به آن برسم. این نقطه بر خلاف نقطه قبلی، شاید خیلی در ظاهر به چشم نیاید ولی در درون، باید یک انقلاب دوباره باشد. باید بدن از یک مرحله به مرحله دیگر سفر کند.


وقتی پس از بدنسازی دویدن روی زمین سفت را شروع کردم، نتیجه بدنسازی کاملاً مشهود بود. در قسمت شکم تمام دردهای کوچک و بزرگی که گاهی در حال دویدن اتفاق می افتاد، رفع شده اند. دردهای کوچک و گاه و بیگاه در نقاط مختلف پا، بسیار کمتر از قبل هستند. هنوز البته کمی نگران دردی که پس از مسابقه ده کیلومتر در لگنم احساس می کردم هستم و حتی گاهی احساس می کنم زیادی بهش فکر می کنم و همین زیادی فکر کردن، شاید باعث بازگشت دوباره اش شود ولی تا به حال خبری ازش نیست. به طور کلی با اینکه یکماه روی آسفالت ندویده بودم، بازگشت به آن بسیار آسانتر و قدرتمند تر از چیزی بود که انتظار داشتم.


فعلاً قصد ندارم روی برنامه خاصی بدوم. فقط آرام آرام کیلومترها را زیاد می کنم تا روز بیست و هشت تیر (19جولای) یا یک هفته زود تر، که قصد دارم برنامه ای 16 هفته ای را تا روز ماراتن نیویورک اجرا کنم. هوای دوبی هم هر روز گرمتر و شرجی تر می شود و به همین خاطر سرعت را با احتیاط زیاد می کنم، چون بعد از ده دقیقه دویدن در این هوا، دمای بدن بسیار بالا می رود گاهی حدود 39 درجه و حتی نزدیک 40 هم می رسد و در این حالت احتمال هر گونه آسیب دیدگی بسیار بالاست.

اگر همه چیز به خوبی و خوشی تا آن روز پیش رفت از برنامه هم خواهم نوشت. همین قدر بگویم که من معتقدم که هر برنامه ای یک فرم کلی دارد که می تواند الگو قرار بگیرد، ولی در جزئیات، هر بدنی، بنا به شرایطی که دارد باید برنامه را دستکاری کند تا به آنچه که برایش مناسب است برسد.

به همین دلیل برنامه هایی که به جای مسافت، از میزان ضربان قلب استفاده کرده اند، مناسب ترند. مثلا به جای اینکه بنویسد 5 کیلومتر بدوید، می گوید نیم ساعت با سرعتی که ضربان قلب به 60 درصد حداکثر می رسد بدوید.

البته برنامه های اینچنینی کمتر دیده ام. حالا بحث درباره برنامه، باشد برای بعد.

3 Comments:
Anonymous ناشناس said...
برات آرزوي موفقيت مي‌كنم.
پيشنهاد مي‌كنم برنامه‌ي راديويي‌اي كه به تازگي از راديوي اي‌بي‌سي استراليا پخش شده رو گوش كني. درباره‌ي رشد تعداد ورزش‌كاران استقامتي‌اي مثل دوندگان ماراتن، فوق ماراتن، سه‌گانه و ... هست. مصاحبه‌هاي جالبي با اين ورزش‌كارها داره (اگه لهجه‌ش اذيتت نكنه):
http://www.abc.net.au/rn/australiatalks/stories/2010/2921648.htm
باز هم بنويس، لطفا :دی.
سعيد

Anonymous مریم said...
این نقطه عطف را می فهمم ...
دویدن در ساحل چطور؟

به سعید: ممنون از لینکت خیلی برنامه جالبی بود. تمامش را گوش کردم.

به مریم: دویدن در ساحل و زمینهای نرم مبحثی جدا از زمین سفت دارد و خیلی برای دونده چالش برانگیز است. تجربه روی ماسه را وقتی سال پیش زانویم درد می کرد دارم که خیلی به قدرت پاها کمک می کند.