دو نقطه، دو
جایی برای دویدن
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه
سرعت بیشتر ≠ سوزاندن کالری بیشتر

آیا با دویدن سریع تر، کالری بیشتری می سوزانیم؟


جواب: خیر.


از لحظه ای که بدن وارد مرحله دویدن می شود، یعنی از حالت راه رفتن خارج می شود، فرم سوختن کالری در بدن تغییر می کند چون تمام اجزای بدن درگیر این حرکت جدید می شوند و به صورت ثابت در همان وضع باقی می مانند. از آن به بعد، این فرم به صورت ثابتی کالری بدن را مصرف می کند. به همین دلیل، بر اساس وزن هر دونده، در مسافتی ثابت، کالری ثابتی سوزانده خواهد شد. فقط وقتی سریع تر می دویم این کالری در زمان کمتری می سوزد.


برای محاسبه مقدار کالری سوزانده شده در هنگام دویدن فرمولی وجود دارد:

وزن بدن بر حسب پوند ضربدر 0.72 نشان دهنده میزان کالری سوزانده شده در یک مایل است.

لازم نیست ماشین حساب بردارید و تبدیلات را انجام دهید.محاسبه آن در سیستم متریک، ساده تر از اینهاست.


*در هر کیلومتری که می دوید، تقریباً به اندازه وزن بدن تان کالری می سوزانید. تمام شد.


یک دونده 70 کیلویی، در هر کیلومتر حدود 70 کالری می سوزاند. فرقی نمی کند که این یک کیلومتر را در 8 دقیقه بدود یا در 4 دقیقه. مقدار کالری سوزانده شده در هر کیلومتر ثابت می ماند.


ولی پیاده روی و یا هر ورزش دیگر، نوع دیگری کالری بدن را مصرف می کنند و مقدارشان متفاوت است. در پیاده روی همین مسیر یک کیلومتری، حدود دو سوم دویدن کالری مصرف می شود و در شنا کردن همین مسیر حدود سه برابر.


یک نکته هم که به میزان مصرف، کالری بستگی ندارد این است که در سرعتهای مختلف از منابع مختلفی برای سوختن کالری استفاده می شود. مثلاً وقتی که آرام تر می دوید، بدن کمی فرصت پیدا می کند که از منابع چربی، هم زمان با منابع کربوهیدرات استفاده کند، ولی وقتی سرعت را بالا ببرید، بدن برای سوزاندن سریع تر انرژی بیشتر به سراغ انبار کربوهیدات تان خواهد رفت.

برچسب‌ها: , ,

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه
پس از برخورد با "دیوار"
حالا آمدیم و همه عوامل دست به دست هم دادند و یک دونده را به جایی رساندند که با این دیوار مجازی برخورد کند. حالا چه کند؟
در این مرحله احساس می کند که به هر کدام از پاهایش یک وزنه صد کیلویی بسته شده و از برداشتن حتی یک قدم عاجز است. دو نمونه از فیلمهای رسیدن دوندگان به این مرحله را اینجا و اینجا می توانید ببینید. درفیلم اول، دونده پس از برخورد با دیوار در دویست متری خط پایان می ایستد و می توانید ببینید که اراده پاهایش را ندارد. در فیلم دوم، دونده از جایی که با دیوار برخورد می کند تا پایان مسیر ماراتن را چهار دست و پا می رود و لحظه ای که به خط پایان می رسد حتی نمی تواند زانوهایش را روی زمین بکشد.

بدون شک لحظه تلخی است و شوک روانی شدیدی به دونده وارد می کند، ولی راه هایی را برای عبور از این شوک پیشنهاد می کنند.

راهی که بیشتر دوندگان انتخاب می کنند، راه رفتن ادامه مسیر تا خط پایان است. پس از یکی دو دقیقه سیستم اعصاب مرکزی به بدنتان فرمان ایست داد، به شما اجازه خواهد داد به آرامی حرکت کنید. بیشتر دوندگان از این لحظه به بعد نگران این خواهند بود که نکند دوباره چنین وضعیتی تکرار شود. پس با آرامش و تسلیم محض، شروع به پیاده روی می کنند تا مسیر ماراتن به پایان برسد. مسلم است که اگر این راه را انتخاب کردید باید زمانی را که از دست می دهید فراموش کنید و فقط به اتمام مسیر بیاندیشید.

یکی از راه هایی که جدیداً پیشنهاد می شود و به نظر کمی عجیب می رسد این است که پس از یکی دو دقیقه شوکی که از سر گذراندید، با سرعت بیشتر از قبل شروع به دویدن کنید!! جالب است که در بسیاری از مواقع جواب می دهد. دلیلش هم این است که ماهیچه هایی که هنگام سریع دویدن از آنها استفاده می کنید با ماهیچه های دوی متوسط که تا آنجا از آن استفاده کرده اید متفاوت است، پس ماهیچه های سرعتی سرحال تر هستند و هنوز مقداری گلیکوژن در آنها وجود دارد که استفاده نشده، پس با سریع دویدن ناگهانی، به سراغ آن ماهیچه ها می روید و نا باورانه می بینید که می توانید دوباره بدوید. برای اجرای این کار باید عضلات سرعتی را قبلاً در تمرینات قوی کرده باشید.

راه دیگر آن است که سیستم اعصاب مرکزی تان را گول بزنید. سیستم اعصاب مرکزی یک حالت پیشگیرانه دارد، یعنی همیشه جلوتر از لحظه خطر شما را از حرکت باز می دارد و این یعنی اینکه هنوز تا خطر واقعی، زمانی باقی مانده و اگر بتوانید سیستم اعصاب مرکزی را با ترفندی روانی، از دادن هشدار منصرف کنید، می توانید تا هر جا که دلتان خواست بدوید. احتمالاً این آقای فیدیپیدس که نان ماراتن را در کاسه همه گذاشته و از ماراتن تا آتن را بدون توقف دویده، همین کار را کرده. قطعاً اگر قرار بوده که سیستم اعصاب مرکزی جلوی این فشار را بگیرد، خیلی زود تر از چهل و دو کیلومتر متوقف می شد، ولی هیجان پیروز شدن در نبرد یا هر چیز دیگر، باعث شده انرژی مضاعفی به بدنش وارد شود و سیستم اعصاب مرکزی را گمراه کند، او هم همه مسیر را دویده و بعد به دلیل فشار بیش از حد، همانجا جانش را به جان آفرین داده است.
حتماً داستان های بسیاری شنیده اید از کارهای قدرتی عجیبی که از افراد ضعیف در شرایط ترس، هیجان، شادی زیاد، عصبانیت سر زده است و خودشان هم نتوانسته اند باور کنند که در لحظه ای آن کار را انجام داده اند. تمام اینها بر می گردد به گول خوردن سیستم اعصاب مرکزی.
البته این راه هم احتیاج به تمرینات روانی دارد. ولی بسیار توصیه می کنند که تصویری را در ذهن مجسم کنید که به شما انرژی مضاعف می بخشد و همواره با آن تصویر بدوید. تحقیقات بسیاری انجام شده که کسانی که با یک تصویر هیجان انگیز در ذهنشان می دوند بسیار، بهتر از کسانی می دوند که چیزی در ذهن نمی پرورانند.
یک عصبانیت، یک ترس، یک غم ناگهانی، یا حتی گاهی شرط بندی بر سر زمان مسابقه تان، شاید بتواند شما را از دیوار بگذراند. یک دونده می گفت، من از اول ماراتن تا آخرش در ذهنم این طور خیال می کنم که یک روانی دنبالم است و می خواهد بهم تجاوز کند!! حتی یک لحظه این فکر را از خودم دور نمی کنم و خیلی جواب می دهد.

اجرای این راه خیلی شخصی است، هر کس در طول تمرینات می تواند کدهایی در ذهنش قرار دهد و هنگام خستگی در روز مسابقه به آن کدهای ذهنی رجوع کند و انرژی بگیرد.

قدرتی که ذهن دارد، می تواند بدن را تا هر مرزی که می خواهد ببرد. فقط باید پاکیزه اش کرد. ذهن هر چه خالص تر و آرام تر باشد، قدرمند تر است.
با قدرت ذهن می توان از رسیدن به هر دیواری جلوگیری کرد و از هر دیواری به آسانی عبور کرد.
این بخش آخر را خیلی آب و تاب دادم چون شدیدآً به آن اعتقاد دارم.

ای برادر تو همه اندیشه ای ما بقی خود استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشه تو، گلشنی ور بود خاری، تو هیمه ی گلخَنی

بحث دیوار فعلاً تمام است. این بخش مجموعه ای بود که از خواندن مقالاتی در این زمینه به دست آمده بود و هنوز تجربه شخصی ام در آن دخیل نیست. اگر خواننده ای مطلب دیگری دارد که فکر می کند به درد این مقوله می خورد، یا تجربه ای شخصی دراین زمینه دارد، خوشحال می شوم بشنوم و استفاده کنم و در همین جا منعکس کنم.


برچسب‌ها: , ,

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه
پیش گیری از برخورد با "دیوار" ماراتن

جهت پیشگیری از برخورد با "دیوار" در یک مسابقه ماراتن چند کار می توان انجام داد که همه این کارها نوعی تفهیم موقعیت به بدن است. مثل یک جور مکالمه با بدن در همکاری با سیستم اعصاب مرکزی. در حقیقت باید به سیستم اعصاب مرکزی تان بفهمانید که خطری بدن شما را تهدید نمی کند تا این سیستم دستور ایست را صادر نکند. هر کدام از کارهای زیر به تنهایی می تواند برخورد با دیوار را به تاخیر بیاندازد و در نظر گرفتن همه این عوامل، به احتمال بالا، یک دونده را از کابوس دیوار رها خواهد کرد.


اول: بالا بردن حجم ذخیره گلیکوژن در ماهیچه ها.

درون ماهیچه ها یک انبار وجود دارد که گلیکوژن را نگه می دارد و هر وقت قرار باشد یک انرژی به سرعت مصرف شود بدن یک ورزشکار شروع به برداشتن گلیکوژن از آن انبار می کند. در مسابقه ماراتن پس از حدود یک ساعت و نیم دویدن، این ذخیره به انتهای خودش نزدیک می شود که با نوشیدن نوشیدنیهای ورزشی که در مسابقه توزیع می شود و حاوی مقدار زیادی کربوهیدرات آماده تبدیل شدن به انرژی هستند، تمام شدن این انبار به تاخیر می افتد. ولی پس از طی مسافتی حدود سی کیلومتر، این انبار کاملاً تهی می شود و بدن چاره ای جز سوزاندن چربی و رسیدن به دیوار ندارد.

با تمرینات درست و فشار آوردن به ماهیچه ها با دویدن های طولانی، به آنها یادآوری می کنید که قرار است مقدار زیادی گلیکوژن بسوزانید و جالب است که آنها متوجه می شوند و به مرور زمان ظرفیت انبار را زیاد می کنند. البته در نهایت این انبار ظرفیت محدودی دارد ولی با تمرینات درست می توانید از حداکثر ظرفیت آن استفاده کنید. پس این عامل را باید طی ماه های قبل از ماراتن و در تمرینات به وجود بیاورید.


دوم: تقسیم انرژی در طول مسابقه.

این بخش از بخش اول مهم تر است. معمولاً دوندگان تازه کار، از فضای به وجود آمده در مسابقه ماراتن، هیجان زده می شوند و احساس ازدیاد انرژی می کنند و با سرعتی بالاتر از چیزی که با خودشان قرار گذاشته بوده اند می دوند و بیش از دو سوم انرژی شان را در نیمه نخست ماراتن صرف می کنند. این کار دقیقاً همان کاری است که باعث برخورد با دیوار می شود.

یک دونده باید از نظر ذهنی، مسیر مسابقه را به چهار قسمت 10 کیلومتری یا 8 قسمت 5 کیلومتری تقسیم کند و بر اساس زمان بندی ای که طی تمرینات به دست آورده، در پایان هر قسمت، زمان و وضعیت بدنش را مرور کند. اگر با سرعتی بیشتر دویده بود آن را اصلاح کند و اگر بدنش از هر نقطه شروع به فرستادن پیغام کرد، به آن پیغام ها توجه کند.

این جلمه "دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است" در ماراتن بسیار مصداق دارد.


سوم: تغذیه صحیح در یک هفته قبل از ماراتن

خوردن غذاهای دارای کربوهیدارت (پاستا، برنج، سیب زمینی و...) و سبزیجات برای پر کردن انبار از کربوهیدرات که به سرعت به گلیکوژن تبدیل می شود و رساندن مواد معدنی لازم به بدن توصیه می شود. البته دوندگانی که مدتی پیوسته می دوند متوجه می شوند که تقاضای کربوهیدارت بدن به طور اتوماتیک زیاد می شود و خوردن غذاهای چرب و سنگین، در تمرینات اخلال به وجود می آورد. پس کسی که به یک هفته قبل از ماراتن رسیده، یعنی خود به خود به عادات غذایی سالمی دست یافته، فقط لازم است هفته آخر کمی بیشتر به کربوهیدرات فکر کند.

پاستا پارتی های شب قبل از مسابقه در ماراتنهای بزرگ که از طرف برگزارکنندگان ترتیب داده می شود به همین دلیل است.

عوامل پیش بینی نشده دیگری مثل بی خوابی شب قبل از مسابقه، آب و هوای روز مسابقه، فشار عصبی که ممکن است به دلایل دیگری به وجود آمده باشد هم در رسیدن به دیوار نقش دارند. که خیلی قابل پیش گیری نیستند. ولی با کنترل سه عاملی که در بالا گفته شد، با درصد بالایی می توان از برخورد با دیوار جلوگیری کرد.


در نوشته بعدی در مورد برخورد با دیوار و عبور از آن، پس از این به هم ریختگی فیزیکی و روانی، خواهم نوشت.

برچسب‌ها: , ,

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه
"دیوار" در مسابقه ماراتن

"دیوار" که گاهی از آن به عنوان کابوس دوندگان ماراتن یاد می شود، اصطلاحی است برای لحظه ای که بدن یک دونده، به نقطه ای می رسد که از نظر روانی و فیزیکی او را از برداشتن حتی یک قدم بیشتر باز می دارد. حتی گاهی از کلمه متلاشی شدن درونی هم استفاده می کنند که شاید زیادی وحشتناک به نظر برسد.


هر دونده ماراتن، بسته به نوع تمرینات و تغذیه و قدرت روانی ای که دارد، در کیلومتر خاصی به دیوار می رسد و بسیاری از دوندگان با تجربه از رسیدن به آن جلوگیری می کنند. ولی بسیاری از دوندگانی که برای بار اول در یک مسابقه ماراتن شرکت می کنند آن را تجربه می کنند. "دیوار" معمولاً جایی است بین کیلومتر 32 تا 35 یعنی فقط 10 تا 7 کیلومتر مانده به خط پایان یک مسابقه ماراتن، ولی وقتی یک دونده به آن می رسد، تصور می کند این چند کیلومتر باقی مانده تا بی نهایت ادامه خواهد داشت.


امروز دلیل رسیدن به دیوار با تحقیقاتی که روی بدن دوندگان انجام شده کاملاً تعریف شده و مشخص است. بدن برای دویدن یا انجام هر ورزش دیگری به گلیکوژن احتیاج دارد. گلیکوژن قندی است که آماده برای تبدیل شدن به انرژی است و در ماهیچه ها و جگر ذخیره می شود. ذخیره گلیکوژن در جگر و ماهیچه ها محدود است و پس از مدتی به پایان می رسد. پس از اتمام آن بدن مجبور است از چربی که تبدیل آن به انرژی زمان بیشتری لازم دارد استفاده کند و بعد از چربی برای انرژی سراغ بافت پروتئین یا همان ماهیچه ها می رود. استفاده از این انرژی ها با سرعتی که بدن در حال استفاده انرژی است تناسب ندارد و اینجاست که تعادل الکترولیتی (مواد معدنی) و عصبی بدن به هم می ریزد و سیستم اعصاب مرکزی برای جلوگیری از صدمه به مغز، فرمان ایست را صادر می کند که این فرمان ایست همان "دیوار" است.


عکس العمل روانی و فیزیکی هر دونده پس از رسیدن به دیوار متفاوت است ولی مکانیزم رسیدن به آن، همان است که گفته شد. بعضی ها روی زمین دراز می کشند و بدون توقف می گریند، بعضی ها آرام و بی صدا در بهت می نشینند. بعضی ها فحش می دهند و ...

دیوار از نظر روانی و فیزیکی ضربه ای به بدن وارد می کند که هر کس بنا به خصوصیات فردی روانی و فیزیکی ای که دارد، عکس العمل متفاوتی به آن نشان می دهد و آن عکس العمل به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست. یک دونده در آن نقطه با قسمتی از خودش مواجه می شود که پیش از آن، در هیچ شرایط دیگری آنرا ندیده بوده و البته یکی از زیبایی های دویدن ماراتن هم همین است که شما را با بخش های ناشناخته ای از خودتان روبرو می کند.


این نوشته کمی طولانی شد و می دانم کمی هم ترسناک و نا امید کننده شده. در نوشته دیگری چند نکته جهت پیش گیری از برخورد با "دیوار" و همچنین عبور از آن در صورت برخورد را خواهم نوشت. درست است که رسیدن به آن خوشایند نیست، ولی شناخت چنین پدیده عجیبی از نزدیک تجربه بی ارزشی نیست.

برچسب‌ها: , ,