"دیوار" که گاهی از آن به عنوان کابوس دوندگان ماراتن یاد می شود، اصطلاحی است برای لحظه ای که بدن یک دونده، به نقطه ای می رسد که از نظر روانی و فیزیکی او را از برداشتن حتی یک قدم بیشتر باز می دارد. حتی گاهی از کلمه متلاشی شدن درونی هم استفاده می کنند که شاید زیادی وحشتناک به نظر برسد.
هر دونده ماراتن، بسته به نوع تمرینات و تغذیه و قدرت روانی ای که دارد، در کیلومتر خاصی به دیوار می رسد و بسیاری از دوندگان با تجربه از رسیدن به آن جلوگیری می کنند. ولی بسیاری از دوندگانی که برای بار اول در یک مسابقه ماراتن شرکت می کنند آن را تجربه می کنند. "دیوار" معمولاً جایی است بین کیلومتر 32 تا 35 یعنی فقط 10 تا 7 کیلومتر مانده به خط پایان یک مسابقه ماراتن، ولی وقتی یک دونده به آن می رسد، تصور می کند این چند کیلومتر باقی مانده تا بی نهایت ادامه خواهد داشت.
امروز دلیل رسیدن به دیوار با تحقیقاتی که روی بدن دوندگان انجام شده کاملاً تعریف شده و مشخص است. بدن برای دویدن یا انجام هر ورزش دیگری به گلیکوژن احتیاج دارد. گلیکوژن قندی است که آماده برای تبدیل شدن به انرژی است و در ماهیچه ها و جگر ذخیره می شود. ذخیره گلیکوژن در جگر و ماهیچه ها محدود است و پس از مدتی به پایان می رسد. پس از اتمام آن بدن مجبور است از چربی که تبدیل آن به انرژی زمان بیشتری لازم دارد استفاده کند و بعد از چربی برای انرژی سراغ بافت پروتئین یا همان ماهیچه ها می رود. استفاده از این انرژی ها با سرعتی که بدن در حال استفاده انرژی است تناسب ندارد و اینجاست که تعادل الکترولیتی (مواد معدنی) و عصبی بدن به هم می ریزد و سیستم اعصاب مرکزی برای جلوگیری از صدمه به مغز، فرمان ایست را صادر می کند که این فرمان ایست همان "دیوار" است.
عکس العمل روانی و فیزیکی هر دونده پس از رسیدن به دیوار متفاوت است ولی مکانیزم رسیدن به آن، همان است که گفته شد. بعضی ها روی زمین دراز می کشند و بدون توقف می گریند، بعضی ها آرام و بی صدا در بهت می نشینند. بعضی ها فحش می دهند و ...
دیوار از نظر روانی و فیزیکی ضربه ای به بدن وارد می کند که هر کس بنا به خصوصیات فردی روانی و فیزیکی ای که دارد، عکس العمل متفاوتی به آن نشان می دهد و آن عکس العمل به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست. یک دونده در آن نقطه با قسمتی از خودش مواجه می شود که پیش از آن، در هیچ شرایط دیگری آنرا ندیده بوده و البته یکی از زیبایی های دویدن ماراتن هم همین است که شما را با بخش های ناشناخته ای از خودتان روبرو می کند.
این نوشته کمی طولانی شد و می دانم کمی هم ترسناک و نا امید کننده شده. در نوشته دیگری چند نکته جهت پیش گیری از برخورد با "دیوار" و همچنین عبور از آن در صورت برخورد را خواهم نوشت. درست است که رسیدن به آن خوشایند نیست، ولی شناخت چنین پدیده عجیبی از نزدیک تجربه بی ارزشی نیست.
تصادفي و لابهلاي وبگردي با وبلاگت آشنا شدم و از خوندن پستهاش لذت بردم. صميمانه اميدوارم در دويدنت موفق باشي (من متاسفانه به دليل اشكالي توي پاهام، نميتونم مسافتهاي بالا رو بدوم، اما به اينكار علاقه دارم)!
جز آرزوي موفقيت، ميخواستم بهت پيشنهاد كنم (حالا كه تو حالوهواي دويدني) از "هاروكي موراكامي" كتابي رو بخوني با عنوان:
What I Talk About When I Talk About Running
توضيحا بگم كه موراكامي در اصل رماننويسي در اندازههاي نامزدي نوبل ادبياته؛ اما ضمنا دوندهي دوي ماراتن (و شركت كننده در مسابقات سهگانه) هم هست. اون تو اين كتاب، با دقتِ يك نويسندهي ادبي دربارهي دويدن (و همزمان) نوشتن حرفهاي جالبي زده. از خاطرات مسابقات ماراتنش تا اينكه چهجور آدمي هست كه ماراتن رو بهعنوان ورزش انتخاب كرده.
بهنظرم الان كه بيشتر تو حالوهواي دويدن هستي،خوندن اين كتاب لذتبخش و مفيده (به من كه خيلي چسبيد).
از اونجا كه من در ايران زندگي ميكنم و امكان خريد كتاب رو ندارم، اونرو داونلود كردم و رو همين حساب آدرسي كه لينك داونلودش (بهصورت تورنت) توش هست رو برات ميذارم.
لينك داونلود كتاب به فرمت پيدياف، به حجم 680 كيلو بايت:
http://file.sh/torrents/ha/haruki-murakami-mac-ebook.html
لينك داونلود فايل صوتي كتاب به حجم 120 مگابايت:
http://www.alivetorrents.com/search/Haruki%20Murakami%20-%20What%20I%20Talk%20About%20When%20I%20Talk%20About%20Running
همونطور كه گفتم، صفحات فوق حاوي لينك داونلود فايل تورنت اون هستند، نه داونلود معمولي (اميدوارم با داونلود تورنت آشنا باشي :دي).
به هر حال اگه در داونلودش مشكل داشتي، (با توجه به سرعت خط اينترنت ايران) ميتونم فايل پيديافش رو برات ايميل كنم.
اميدوار بهدردت بخوره :دي و باز هم برات صميمانه آرزوي موفقيت ميكنم.
جالب است که شما سومین نفری هستید که این کتاب را در کامنتهای این وبلاگ معرفی می کنید و ممنون از ارسال لینکهایتان.
از صدقه سری همین وبلاگ، یک دوست این کتاب را برای بار اول پیشنهاد کرد که همان موقع کتاب را خریدم و خواندم و بسیار هم از خواندنش لذت بردم. حتی تصمیم گرفتم کتابهای دیگر این نویسنده را هم بخوانم که هنوز فرصت نشده.
مطمئنم با خواندن این کامنتها، خوانندگان بیشتری با این کتاب آشنا می شوند و سراغش خواهند رفت.