برچسبها: دو, دویدن, ماراتن, dubai, dubaimarathon
برچسبها: دویدن, سه گانه، triathlon, ماراتن, dubai, dubaimarathon
برچسبها: تغذیه ورزشی, دویدن, ماراتن, نیویورک
برچسبها: دو, دویدن, ماراتن, نیویورک, nycmarathon
برچسبها: دیوار, ماراتن, نیویورک, nycmarathon
برچسبها: تغذیه ورزشی, دویدن, ماراتن, نیویورک, nycmarathon
برچسبها: ماراتن, نیویورک, nycmarathon
برچسبها: دویدن, ماراتن, nycmarathon
برچسبها: دویدن, ماراتن, nycmarathon
برچسبها: دویدن, ماراتن, nycmarathon
برچسبها: دو, ماراتن, نیویورک, nycmarathon
برچسبها: دویدن, ماراتن, نیویورک, nycmarathon
برچسبها: دویدن, ماراتن, نیویورک, nycmarathon
برچسبها: ماراتن
برچسبها: ماراتن, نیویورک, nycmarathon
اینکه خبری نبود، دلیلش هم مشغله زیاد بود و هم بی حوصله گی در نوشتن وگرنه از لحاظ دویدن، همه چیز رو به راه است و خوب پیش می رود.
ویزای آمریکا را راحت تر از چیزی که انتظارش را داشتم گرفتم. مصاحبه کننده، بعد از اینکه فهمید برای چه می خواهم به آمریکا بروم، کمی سوالات تخصصی درباره دویدن پرسید- آنقدر تخصصی که گویی خودش دونده است- و ویزا را تایید کرد.
قرار بود راجع به برنامه بنویسم و می خواستم خودم را درگیر یک برنامه کنم ولی نکردم. دلیلش هم این بود که فکر کردم هر بار که به برنامه ای چسبیده ام، تعهدی که برنامه برایم ایجاد کرده، باعث فشار روی بدنم شده و دچار مصدومیت شده ام. این ماراتن چون فرصتی است که به راحتی به دست نیامده، ترجیح می دهم کمترین ریسک را برای آن انجام دهم تا به خط پایان برسم.
تمرینات خیلی باز بوده و سعی کرده ام که به ندای بدنم گوش کنم تا توصیه های خارجی. سه یا چهار تمرین دویدن در هفته که یکی از آنها مسیری طولانی است. تنها چیزی که به شدت رعایت کرده ام، "قانون ده درصد" بوده.
قانون ده درصد همان است که می گوید مقدار افزایش دو چیز در تمرینها نباید بیشتر از ده در صد باشد: یکی مسافت کل هفتگی و دیگری مسافت تمرین طولانی هفته.
با مقایسه برنامه های مختلف و با خواندن برنامه تمرینات دوندگان در گروه فیس بوک ماراتن نیویورک، می توانم بگویم حدود پنج هفته از بیشتر برنامه ها عقب هستم ولی نگران نیستم چون تا به حال با سلامت پیش رفته ام. حتی اگر مجبور شوم کمی از مسیر را پیاده روی کنم، باکی نیست چون بهتر از این است که از رسیدن به خط پایان باز بمانم. ایده آل برایم این بود که بین چهار ساعت تا چهار ساعت و ده دقیقه بتوانم مسیر را تمام کنم ولی سطحی که اکنون در آن هستم و این پنجاه و چند روزی که باقی مانده، می گوید اگر زیر چهار ساعت و نیم تمام کنم شاهکار کرده ام.
یک نکته مثبت دیگری که این روزها برایم قابل توجه است، خنک شدن تدریجی هوا و بهتر شدن بازده تمرینات به همان نسبت است. دویدن در رطوبت بسیار بالا و گرمای طاقت فرسای تیر و مرداد، کم کم نتیجه اش را نشان می دهد به طوری که اگر فقط یک نسیم ملایم که گرم نیست، در حال وزیدن باشد، احساس پرواز می دهد و به شدت در سرعت و قدرت دویدن تاثیر می گذارد.
یک چیز دیگر را هم برای اولین بار، در تمرینات این مدت تجربه کرده ام و همچنان دارم امتحانش می کنم و آن تغییر دادن نقطه برخورد کف پا با زمین است. جالب است که با هر قسمت از کف پا که فرود بیایی، عضلات مختلف و متنوعی را درگیر می کنی. حالا شاید بعداً مفصل تر در این باره بنویسم.
برچسبها: ماراتن, نیویورک, nycmarathon
برچسبها: ماراتن, dubai, dubaimarathon
هایله گبرسلاسی اتیوپیایی، دارنده رکورد ماراتن جهان، در ماراتن 2010 نیویورک خواهد دوید.
این دونده در روز ملی دوندگان امریکا، پس از اینکه در نیویورک به همراه بچه های 6 تا 14 ساله دوید، حضورش را در نیویورک 2010 اعلام کرد.
گبرسلاسی همیشه خندان 37 ساله، در سه سال گذشته به طور پیاپی در ماراتن دوبی شرکت کرد و هر سه بار، مقام اول و جایزه 250000 دلاری آن را به دست آورد. در سال2007 و 2008 موفق شد رکورد ماراتن جهان را در برلین بهبود ببخشد. بهترین زمان ماراتن تا به حال متعلق به اوست 2:03:59
ژانویه امسال در دوبی این شانس را داشتم که وقتی به خط پایان می رسد از نزدیک ببینمش. اولین کسی است که می بینم وقتی به خط پایان نزدیک می شود، اینقدر خندان و با انرژی برای همه دست تکان می دهد. انگار نه انگار بدنش در حال انفجار است.
تا به حال معمولاً در ماراتن های برلین و دوبی شرکت می کرد، ولی با توجه به اینکه فاصله زمانی ماراتن نیویورک و دوبی، دو ماه بیشتر نیست و با توجه به اینکه گفته بود می خواهم خودم را برای المپیک 2012 آماده و سلامت نگه دارم، بعید به نظر می رسد سال 2011 به دوبی بیاید و به نظر می رسد مسئولان برگزار کننده ماراتن دوبی 2011 باید به فکر دونده دیگری برای اعتبار بخشیدن به ماراتن شان باشند.
مسیر ماراتن نیویورک به دلیل پستی بلندی و بعضی بادهایی که دارد، خیلی برای ثبت رکورد جدید مناسب نیست ولی به دلیل حضور دوندگان پر قدرت، چالش انگیزی بیشتری دارد که هر دونده ای را تحریک می کند.
برچسبها: گبرسلاسی, ماراتن, nycmarathon
اجرای این راه خیلی شخصی است، هر کس در طول تمرینات می تواند کدهایی در ذهنش قرار دهد و هنگام خستگی در روز مسابقه به آن کدهای ذهنی رجوع کند و انرژی بگیرد.
قدرتی که ذهن دارد، می تواند بدن را تا هر مرزی که می خواهد ببرد. فقط باید پاکیزه اش کرد. ذهن هر چه خالص تر و آرام تر باشد، قدرمند تر است.
با قدرت ذهن می توان از رسیدن به هر دیواری جلوگیری کرد و از هر دیواری به آسانی عبور کرد.
این بخش آخر را خیلی آب و تاب دادم چون شدیدآً به آن اعتقاد دارم.
ای برادر تو همه اندیشه ای ما بقی خود استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشه تو، گلشنی ور بود خاری، تو هیمه ی گلخَنی
بحث دیوار فعلاً تمام است. این بخش مجموعه ای بود که از خواندن مقالاتی در این زمینه به دست آمده بود و هنوز تجربه شخصی ام در آن دخیل نیست. اگر خواننده ای مطلب دیگری دارد که فکر می کند به درد این مقوله می خورد، یا تجربه ای شخصی دراین زمینه دارد، خوشحال می شوم بشنوم و استفاده کنم و در همین جا منعکس کنم.
جهت پیشگیری از برخورد با "دیوار" در یک مسابقه ماراتن چند کار می توان انجام داد که همه این کارها نوعی تفهیم موقعیت به بدن است. مثل یک جور مکالمه با بدن در همکاری با سیستم اعصاب مرکزی. در حقیقت باید به سیستم اعصاب مرکزی تان بفهمانید که خطری بدن شما را تهدید نمی کند تا این سیستم دستور ایست را صادر نکند. هر کدام از کارهای زیر به تنهایی می تواند برخورد با دیوار را به تاخیر بیاندازد و در نظر گرفتن همه این عوامل، به احتمال بالا، یک دونده را از کابوس دیوار رها خواهد کرد.
اول: بالا بردن حجم ذخیره گلیکوژن در ماهیچه ها.
درون ماهیچه ها یک انبار وجود دارد که گلیکوژن را نگه می دارد و هر وقت قرار باشد یک انرژی به سرعت مصرف شود بدن یک ورزشکار شروع به برداشتن گلیکوژن از آن انبار می کند. در مسابقه ماراتن پس از حدود یک ساعت و نیم دویدن، این ذخیره به انتهای خودش نزدیک می شود که با نوشیدن نوشیدنیهای ورزشی که در مسابقه توزیع می شود و حاوی مقدار زیادی کربوهیدرات آماده تبدیل شدن به انرژی هستند، تمام شدن این انبار به تاخیر می افتد. ولی پس از طی مسافتی حدود سی کیلومتر، این انبار کاملاً تهی می شود و بدن چاره ای جز سوزاندن چربی و رسیدن به دیوار ندارد.
با تمرینات درست و فشار آوردن به ماهیچه ها با دویدن های طولانی، به آنها یادآوری می کنید که قرار است مقدار زیادی گلیکوژن بسوزانید و جالب است که آنها متوجه می شوند و به مرور زمان ظرفیت انبار را زیاد می کنند. البته در نهایت این انبار ظرفیت محدودی دارد ولی با تمرینات درست می توانید از حداکثر ظرفیت آن استفاده کنید. پس این عامل را باید طی ماه های قبل از ماراتن و در تمرینات به وجود بیاورید.
دوم: تقسیم انرژی در طول مسابقه.
این بخش از بخش اول مهم تر است. معمولاً دوندگان تازه کار، از فضای به وجود آمده در مسابقه ماراتن، هیجان زده می شوند و احساس ازدیاد انرژی می کنند و با سرعتی بالاتر از چیزی که با خودشان قرار گذاشته بوده اند می دوند و بیش از دو سوم انرژی شان را در نیمه نخست ماراتن صرف می کنند. این کار دقیقاً همان کاری است که باعث برخورد با دیوار می شود.
یک دونده باید از نظر ذهنی، مسیر مسابقه را به چهار قسمت 10 کیلومتری یا 8 قسمت 5 کیلومتری تقسیم کند و بر اساس زمان بندی ای که طی تمرینات به دست آورده، در پایان هر قسمت، زمان و وضعیت بدنش را مرور کند. اگر با سرعتی بیشتر دویده بود آن را اصلاح کند و اگر بدنش از هر نقطه شروع به فرستادن پیغام کرد، به آن پیغام ها توجه کند.
این جلمه "دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است" در ماراتن بسیار مصداق دارد.
سوم: تغذیه صحیح در یک هفته قبل از ماراتن
خوردن غذاهای دارای کربوهیدارت (پاستا، برنج، سیب زمینی و...) و سبزیجات برای پر کردن انبار از کربوهیدرات که به سرعت به گلیکوژن تبدیل می شود و رساندن مواد معدنی لازم به بدن توصیه می شود. البته دوندگانی که مدتی پیوسته می دوند متوجه می شوند که تقاضای کربوهیدارت بدن به طور اتوماتیک زیاد می شود و خوردن غذاهای چرب و سنگین، در تمرینات اخلال به وجود می آورد. پس کسی که به یک هفته قبل از ماراتن رسیده، یعنی خود به خود به عادات غذایی سالمی دست یافته، فقط لازم است هفته آخر کمی بیشتر به کربوهیدرات فکر کند.
پاستا پارتی های شب قبل از مسابقه در ماراتنهای بزرگ که از طرف برگزارکنندگان ترتیب داده می شود به همین دلیل است.
عوامل پیش بینی نشده دیگری مثل بی خوابی شب قبل از مسابقه، آب و هوای روز مسابقه، فشار عصبی که ممکن است به دلایل دیگری به وجود آمده باشد هم در رسیدن به دیوار نقش دارند. که خیلی قابل پیش گیری نیستند. ولی با کنترل سه عاملی که در بالا گفته شد، با درصد بالایی می توان از برخورد با دیوار جلوگیری کرد.
در نوشته بعدی در مورد برخورد با دیوار و عبور از آن، پس از این به هم ریختگی فیزیکی و روانی، خواهم نوشت.