دو نقطه، دو
جایی برای دویدن
۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه
ماراتن نیویورک ۲
هر یک از کشتی ها حدود هزار نفر یا شاید در حالت فشرده هزار و پانصد نفر را در خود جای می داد. هوا داشت روشن می شد که سوار کشتی شدیم. پسری که کنارم نشست پرسید از کجا آمده ام و چندمین ماراتن ام است. من جواب دادم و او گفت از بلژیک آمده و این چهارمین ماراتن اش است و اولین اش در نیویورک. گفت که پس از اولین ماراتن که در آمستردام دویده، پس از پایان مسابقه به دوست دخترش گفته دیگر هرگز چنین خطایی را مرتکب نمی شوم که در ماراتن شرکت کنم ولی سه ماه بعد به فکر ماراتن بعدی بوده.
به صورت سنتی ماراتن نیویورک قرار است از تمام پنج منطقه نیویورک بگذرد به همین دلیل از استتن آیلند شروع می شود که آن منطقه را هم در بر بگیرد. خیلی از نیویورکی ها می گفتند اینکه ما امروز به استتن آیلند آمده ایم برایمان مثل یک سفر است چون گاهی چند سال گذرمان به اینجا نمی افتد.
سفر آبی کوتاه تا استن آیلند، نیم ساعت طول کشید و در طول همین سفر خورشید کم کم سر برآورد و هوا کاملاً روشن شد.در ایستگاه، اتوبوس‌ ها آماده بودند که دوندگان را به دهکده سه رنگ برسانند. سفر با اتوبوس هم یک ربعی طول کشید و تنها باری بود که استتن آیلند را دیدم.
به دهکده که رسیدیم همه در صف توالت های صحرایی بودند و بیست دقیقه ای طول می کشید که یکی از آنها نصیبت شود. پانزده هزار توالت در دهکده وجود داشت ولی با این حال همیشه جلوی تمام آنها صف بلندی دیده می شد.
در دهکده هر کس بنا به رنگ مربوط به خودش به قسمت مربوطه می رفت. رنگ من سبز بود و به آن قسمت رفتم. در آنجا صبحانه ای شامل چای و قهوه و تعداد نامحدودی Bagel بخوانید bey-gel به دوندگان داده می شد. Bagel خمیر پخته شده ایست که به صورت دایره ای در می آید و میان آن خالی است. این نان که گویا ریشه ای یهودی دارد در فرهنگ غذایی صبح آمریکا (یا شاید شرق آمریکا) جایی جدی دارد و درست کردن آن هم آسان نیست. به همین دلیل رستورانهایی که Bagelهای خوب می پزند، کم و معروف اند. این نان که کمی هم شیرین است، منبع بسیار خوب کربوهیدرات است و توصیه شد که دوندگان حداقل دو عدد از آنها را قبل از ماراتن بخورند که ذخیره کربوهیدراتشان کامل شود.
بسته های کوچک دانه های روغنی و میوه جات و نوشیدنی ورزشی هم به صورت نامحدود سرو می شد.

دمای هوا سه چهار درجه سانتیگراد بود و سرما کم کم داشت به عمق بدنهای ساکن و بی تحرک نفوذ می کرد و همه از آن می نالیدند. با تجربه ترها می گفتند اینجا خوب است،‌ سرمای پیش از ماراتن شیکاگو کابوس است.

کم کم باید وسایلی که همراهمان بود را به ماشین های شرکت یو پی اس تحویل می دادیم تا پس از خط پایان دوباره به ما بازگردانند. ساعت هشت و چهل دقیقه بود که من ساکم را تحویل دادم و کم کم به قسمت ورود به خط شروع رفتم. در محوطه بزرگ چمنی که قبل از شروع قرار داشت، گروه های موسیقی مشغول اجرای برنامه بودند و دوندگان مشغول گرم کردن و انجام حرکات کششی بودند.
موج اول که قرار بود ساعت ۹:۴۰ مسابقه را آغاز کند از ساعت نه به درون کانالهای تعبه شده رفتند و پس از مدتی به سمت جلو حرکت کردند. جایی که ما ایستاده بودیم زیر پل Verrazano بود و نمی توانستیم نقطه شروع که روی پل بود را ببینیم. ولی درست ساعت نه و چهل دقیقه صدای بسیار بلندی شبیه توپ شنیدیم و حرکت هلی کوپتر ها بالای سرمان می گفت که موج اول شروع به دویدن کرده اند.

لینک:
نسخه پی دی اف نقشه دهکده شروع که در آن تمام بخش های دهکده و چگونگی هدایت آنها به خط شروع مشخص است.

ادامه دارد...

برچسب‌ها: , ,