دو نقطه، دو
جایی برای دویدن
۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه
زمین امشب شعر می گفت برایم.
همین الان از چهارکیلومتر دویدن در هوایی با مه بسیار غلیظ آمده ام. یکی از عجیب ترین فضاهایی بود که تا به حال در دویدن تجربه کرده ام. تقریباً بیش از دو متر جلوتر دیده نمی شد. نوک تمام مو های بدنم قطره ای شبنم گونه نشسته. پر از سردی و سکوت و طراوت. به خوابی می مانست که به ناکجا هدایتت می کند. دلم می خواست تمام نمی شد.
زمین پر از شعر شده بود انگار. خودِ خودِ ابر بود که داشتم در آن می دویدم.

هنوز لباسهایم را در نیاورده ام که اینها را می نویسم. دیدم تا گرم است و منگ از فضا هستم باید بنویسمش وگرنه صبح دیگر بیات می شود.

همین.

ساعت دو و نیم صبح یکشنبه نه بهمن نود.

برچسب‌ها: ,