آیا با دویدن سریع تر، کالری بیشتری می سوزانیم؟
جواب: خیر.
از لحظه ای که بدن وارد مرحله دویدن می شود، یعنی از حالت راه رفتن خارج می شود، فرم سوختن کالری در بدن تغییر می کند چون تمام اجزای بدن درگیر این حرکت جدید می شوند و به صورت ثابت در همان وضع باقی می مانند. از آن به بعد، این فرم به صورت ثابتی کالری بدن را مصرف می کند. به همین دلیل، بر اساس وزن هر دونده، در مسافتی ثابت، کالری ثابتی سوزانده خواهد شد. فقط وقتی سریع تر می دویم این کالری در زمان کمتری می سوزد.
برای محاسبه مقدار کالری سوزانده شده در هنگام دویدن فرمولی وجود دارد:
وزن بدن بر حسب پوند ضربدر 0.72 نشان دهنده میزان کالری سوزانده شده در یک مایل است.
لازم نیست ماشین حساب بردارید و تبدیلات را انجام دهید.محاسبه آن در سیستم متریک، ساده تر از اینهاست.
*در هر کیلومتری که می دوید، تقریباً به اندازه وزن بدن تان کالری می سوزانید. تمام شد.
یک دونده 70 کیلویی، در هر کیلومتر حدود 70 کالری می سوزاند. فرقی نمی کند که این یک کیلومتر را در 8 دقیقه بدود یا در 4 دقیقه. مقدار کالری سوزانده شده در هر کیلومتر ثابت می ماند.
ولی پیاده روی و یا هر ورزش دیگر، نوع دیگری کالری بدن را مصرف می کنند و مقدارشان متفاوت است. در پیاده روی همین مسیر یک کیلومتری، حدود دو سوم دویدن کالری مصرف می شود و در شنا کردن همین مسیر حدود سه برابر.
یک نکته هم که به میزان مصرف، کالری بستگی ندارد این است که در سرعتهای مختلف از منابع مختلفی برای سوختن کالری استفاده می شود. مثلاً وقتی که آرام تر می دوید، بدن کمی فرصت پیدا می کند که از منابع چربی، هم زمان با منابع کربوهیدرات استفاده کند، ولی وقتی سرعت را بالا ببرید، بدن برای سوزاندن سریع تر انرژی بیشتر به سراغ انبار کربوهیدات تان خواهد رفت.
اجرای این راه خیلی شخصی است، هر کس در طول تمرینات می تواند کدهایی در ذهنش قرار دهد و هنگام خستگی در روز مسابقه به آن کدهای ذهنی رجوع کند و انرژی بگیرد.
قدرتی که ذهن دارد، می تواند بدن را تا هر مرزی که می خواهد ببرد. فقط باید پاکیزه اش کرد. ذهن هر چه خالص تر و آرام تر باشد، قدرمند تر است.
با قدرت ذهن می توان از رسیدن به هر دیواری جلوگیری کرد و از هر دیواری به آسانی عبور کرد.
این بخش آخر را خیلی آب و تاب دادم چون شدیدآً به آن اعتقاد دارم.
ای برادر تو همه اندیشه ای ما بقی خود استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشه تو، گلشنی ور بود خاری، تو هیمه ی گلخَنی
بحث دیوار فعلاً تمام است. این بخش مجموعه ای بود که از خواندن مقالاتی در این زمینه به دست آمده بود و هنوز تجربه شخصی ام در آن دخیل نیست. اگر خواننده ای مطلب دیگری دارد که فکر می کند به درد این مقوله می خورد، یا تجربه ای شخصی دراین زمینه دارد، خوشحال می شوم بشنوم و استفاده کنم و در همین جا منعکس کنم.
جهت پیشگیری از برخورد با "دیوار" در یک مسابقه ماراتن چند کار می توان انجام داد که همه این کارها نوعی تفهیم موقعیت به بدن است. مثل یک جور مکالمه با بدن در همکاری با سیستم اعصاب مرکزی. در حقیقت باید به سیستم اعصاب مرکزی تان بفهمانید که خطری بدن شما را تهدید نمی کند تا این سیستم دستور ایست را صادر نکند. هر کدام از کارهای زیر به تنهایی می تواند برخورد با دیوار را به تاخیر بیاندازد و در نظر گرفتن همه این عوامل، به احتمال بالا، یک دونده را از کابوس دیوار رها خواهد کرد.
اول: بالا بردن حجم ذخیره گلیکوژن در ماهیچه ها.
درون ماهیچه ها یک انبار وجود دارد که گلیکوژن را نگه می دارد و هر وقت قرار باشد یک انرژی به سرعت مصرف شود بدن یک ورزشکار شروع به برداشتن گلیکوژن از آن انبار می کند. در مسابقه ماراتن پس از حدود یک ساعت و نیم دویدن، این ذخیره به انتهای خودش نزدیک می شود که با نوشیدن نوشیدنیهای ورزشی که در مسابقه توزیع می شود و حاوی مقدار زیادی کربوهیدرات آماده تبدیل شدن به انرژی هستند، تمام شدن این انبار به تاخیر می افتد. ولی پس از طی مسافتی حدود سی کیلومتر، این انبار کاملاً تهی می شود و بدن چاره ای جز سوزاندن چربی و رسیدن به دیوار ندارد.
با تمرینات درست و فشار آوردن به ماهیچه ها با دویدن های طولانی، به آنها یادآوری می کنید که قرار است مقدار زیادی گلیکوژن بسوزانید و جالب است که آنها متوجه می شوند و به مرور زمان ظرفیت انبار را زیاد می کنند. البته در نهایت این انبار ظرفیت محدودی دارد ولی با تمرینات درست می توانید از حداکثر ظرفیت آن استفاده کنید. پس این عامل را باید طی ماه های قبل از ماراتن و در تمرینات به وجود بیاورید.
دوم: تقسیم انرژی در طول مسابقه.
این بخش از بخش اول مهم تر است. معمولاً دوندگان تازه کار، از فضای به وجود آمده در مسابقه ماراتن، هیجان زده می شوند و احساس ازدیاد انرژی می کنند و با سرعتی بالاتر از چیزی که با خودشان قرار گذاشته بوده اند می دوند و بیش از دو سوم انرژی شان را در نیمه نخست ماراتن صرف می کنند. این کار دقیقاً همان کاری است که باعث برخورد با دیوار می شود.
یک دونده باید از نظر ذهنی، مسیر مسابقه را به چهار قسمت 10 کیلومتری یا 8 قسمت 5 کیلومتری تقسیم کند و بر اساس زمان بندی ای که طی تمرینات به دست آورده، در پایان هر قسمت، زمان و وضعیت بدنش را مرور کند. اگر با سرعتی بیشتر دویده بود آن را اصلاح کند و اگر بدنش از هر نقطه شروع به فرستادن پیغام کرد، به آن پیغام ها توجه کند.
این جلمه "دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است" در ماراتن بسیار مصداق دارد.
سوم: تغذیه صحیح در یک هفته قبل از ماراتن
خوردن غذاهای دارای کربوهیدارت (پاستا، برنج، سیب زمینی و...) و سبزیجات برای پر کردن انبار از کربوهیدرات که به سرعت به گلیکوژن تبدیل می شود و رساندن مواد معدنی لازم به بدن توصیه می شود. البته دوندگانی که مدتی پیوسته می دوند متوجه می شوند که تقاضای کربوهیدارت بدن به طور اتوماتیک زیاد می شود و خوردن غذاهای چرب و سنگین، در تمرینات اخلال به وجود می آورد. پس کسی که به یک هفته قبل از ماراتن رسیده، یعنی خود به خود به عادات غذایی سالمی دست یافته، فقط لازم است هفته آخر کمی بیشتر به کربوهیدرات فکر کند.
پاستا پارتی های شب قبل از مسابقه در ماراتنهای بزرگ که از طرف برگزارکنندگان ترتیب داده می شود به همین دلیل است.
عوامل پیش بینی نشده دیگری مثل بی خوابی شب قبل از مسابقه، آب و هوای روز مسابقه، فشار عصبی که ممکن است به دلایل دیگری به وجود آمده باشد هم در رسیدن به دیوار نقش دارند. که خیلی قابل پیش گیری نیستند. ولی با کنترل سه عاملی که در بالا گفته شد، با درصد بالایی می توان از برخورد با دیوار جلوگیری کرد.
در نوشته بعدی در مورد برخورد با دیوار و عبور از آن، پس از این به هم ریختگی فیزیکی و روانی، خواهم نوشت.
"دیوار" که گاهی از آن به عنوان کابوس دوندگان ماراتن یاد می شود، اصطلاحی است برای لحظه ای که بدن یک دونده، به نقطه ای می رسد که از نظر روانی و فیزیکی او را از برداشتن حتی یک قدم بیشتر باز می دارد. حتی گاهی از کلمه متلاشی شدن درونی هم استفاده می کنند که شاید زیادی وحشتناک به نظر برسد.
هر دونده ماراتن، بسته به نوع تمرینات و تغذیه و قدرت روانی ای که دارد، در کیلومتر خاصی به دیوار می رسد و بسیاری از دوندگان با تجربه از رسیدن به آن جلوگیری می کنند. ولی بسیاری از دوندگانی که برای بار اول در یک مسابقه ماراتن شرکت می کنند آن را تجربه می کنند. "دیوار" معمولاً جایی است بین کیلومتر 32 تا 35 یعنی فقط 10 تا 7 کیلومتر مانده به خط پایان یک مسابقه ماراتن، ولی وقتی یک دونده به آن می رسد، تصور می کند این چند کیلومتر باقی مانده تا بی نهایت ادامه خواهد داشت.
امروز دلیل رسیدن به دیوار با تحقیقاتی که روی بدن دوندگان انجام شده کاملاً تعریف شده و مشخص است. بدن برای دویدن یا انجام هر ورزش دیگری به گلیکوژن احتیاج دارد. گلیکوژن قندی است که آماده برای تبدیل شدن به انرژی است و در ماهیچه ها و جگر ذخیره می شود. ذخیره گلیکوژن در جگر و ماهیچه ها محدود است و پس از مدتی به پایان می رسد. پس از اتمام آن بدن مجبور است از چربی که تبدیل آن به انرژی زمان بیشتری لازم دارد استفاده کند و بعد از چربی برای انرژی سراغ بافت پروتئین یا همان ماهیچه ها می رود. استفاده از این انرژی ها با سرعتی که بدن در حال استفاده انرژی است تناسب ندارد و اینجاست که تعادل الکترولیتی (مواد معدنی) و عصبی بدن به هم می ریزد و سیستم اعصاب مرکزی برای جلوگیری از صدمه به مغز، فرمان ایست را صادر می کند که این فرمان ایست همان "دیوار" است.
عکس العمل روانی و فیزیکی هر دونده پس از رسیدن به دیوار متفاوت است ولی مکانیزم رسیدن به آن، همان است که گفته شد. بعضی ها روی زمین دراز می کشند و بدون توقف می گریند، بعضی ها آرام و بی صدا در بهت می نشینند. بعضی ها فحش می دهند و ...
دیوار از نظر روانی و فیزیکی ضربه ای به بدن وارد می کند که هر کس بنا به خصوصیات فردی روانی و فیزیکی ای که دارد، عکس العمل متفاوتی به آن نشان می دهد و آن عکس العمل به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست. یک دونده در آن نقطه با قسمتی از خودش مواجه می شود که پیش از آن، در هیچ شرایط دیگری آنرا ندیده بوده و البته یکی از زیبایی های دویدن ماراتن هم همین است که شما را با بخش های ناشناخته ای از خودتان روبرو می کند.
این نوشته کمی طولانی شد و می دانم کمی هم ترسناک و نا امید کننده شده. در نوشته دیگری چند نکته جهت پیش گیری از برخورد با "دیوار" و همچنین عبور از آن در صورت برخورد را خواهم نوشت. درست است که رسیدن به آن خوشایند نیست، ولی شناخت چنین پدیده عجیبی از نزدیک تجربه بی ارزشی نیست.